جمعه ۲۴ مهر ۹۴ | ۱۳:۳۷ ۳۷ بازديد
داستان پدر و خواستگاران
پسري با اخلاق و نيك سيرت اما فقير به خواستگاري دختري رفت. پدر دختر گفت: «تو فقيري و دخترم طاقت رنج و سختي ندارد پس من به تو دختر نميدهم.»
پسري پولدار اما بدكردار به خواستگاري همان دختر ميرود. پدر دختر با ازدواج موافقت ميكند و در مورد اخلاق پسر ميگويد: «انشاءالله خدا او را هدايت ميكند.»